میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی