گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين