پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت