مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت