امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت