پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا