آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را