میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی