ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام