موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...