ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام