ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام