ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی