تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را