موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...