عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز