گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد