الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من