امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟