گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من شاهد ملالِ من است
ای آنکه حدیث تو شنفتن دارد
گل با رخ خوب تو شکفتن دارد
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت