روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست