ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند