خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است