باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد