ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم