مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام