ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است