پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
به سینۀ همه، آن شور دلبخواه بیفتد
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاکباز و امتحان پسداده میخواهد
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است