تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است