سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست