کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...