فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت