پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست