سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان