پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟