ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من