کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من