وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند