شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را