پر میکشند تا به هوای تو بالها
گم میشوند در افق تو خیالها
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود