موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید