ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر