وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به با شکوهی زینب، ندیدهایم
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم