فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم