مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم