خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود