میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود