همچنان ما همه از رسم تو خط میگیریم
رفتهای باز مدد از تو فقط میگیریم
گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید
آب در دست اگر هست زمین بگذارید
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود
روح از پیکرهٔ کعبه برون آمده بود
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
چشم وا کن اُحُد آیینهٔ عبرت شده است
دشمن باخته بر جنگ مسلط شده است