ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت