سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد